۱۳۸۸/۴/۲۸

امروز عجیبترین اتفاق دنیا که برای هر دختری ممکنه بیفته برای من افتاد،به این شرح که امروز به من به عنوان یک دختر 22 ساله توسط یک دختر خانوم هشت ساله که سوار سرویس مدرسه اش بود احتمالن پیشنهاد شد که:"خانوم خوشگله بیا با ما بریم.....!!!!!!!!"من منتظر تاکسی ایستاده بودم دقیقن که این حادثه ی محیرالعقول به وقوع پیوست،یعنی من رسمن کف کردم!!!!به جان خودم اگه دروغ بگم!

حالا گذشته از این حرفها من وسط گرمای تابستونی افتاده ام به تقویت بینش اسلامی،به صورت فشرده از کلاس اخلاق اسلامی در میام زرت می چپم توی کلاس اندیشه!
استاد اندیشه(استاد که چه عرض کنم)مسئول شکنجه؛به من برگشته می گه،دخترم حجابتونو لطفن حفظ کنین،البته می دونم که منظوری ندارین،می خواستم بگم استاد اتفاقن منظورم واضحه؛نمی خوام حفظش کنم،مردک می گه تحقیق کنین،دو نمره داره،بعد می گه خیلی جدی که از این مطالبی که من می گم توش استفاده کنین،دیگه از افاضاتشون این بود که ؛بعله ادیان دیگه قانون اجتماعی ندارن،مثلن بهشون می گی اگه زن شوهر دار زنا کنه حکمش چیه نمی دونن می گن هر چی که قانون بگه(قانون اجتماعی کلن چیز سخیفیه،"اون هم چه قانونهایی ؛قوانین خشک!!!")ولی ما سنگسار می کنیم...بعله،چرا که نه!یا مسلن می گن چرا مرد 4 تا زن داشته باشه،زن نداشته باشه؟خب اینا احمقن که می پرسن،دلیلش واضحه که من البته براتون توضیح می دم،تار(ساز)=عصای شیطان،در آخر کلاس هم به بنده توصییه فرمودند که کتاب حجاب استاد مطهری رو مطالعه کنم،من هم مشخصن حتمن همین کار رو می کنم!به هر حال عطا و لقای کلاس رو به حضرت استاد بخشیدیم و ترک مکتب فرمودیم چون دهان گشاد ما اگر باز شود بسته شدنی نیست،آها سر کلاس استاد آرایش نباید می کردیم،آرایش مال زن شوهر داره اونم فقط مال شوهرش ،لابد فقط هم شب هنگام!
دق می دن اینا آدمو!

۱ نظر:

بدون اسم گفت...

تعطیل شد؟