۱۳۸۷/۱۱/۱۹

نمی دونم مالکیت چی داره که ایجاد حساسیت میکنه؟دیروز توی راه یه گربه دیدم که یه چشمش کور شده بود و به شدت شبیه گربه ای بود که توی خونه امون زندگی می کنه،گذشته از اینکه حالم از وضعیتش بد شد،ته دلم یه جوری شد که نکنه گربه ی خودمون باشه!بعد به نظرم رسید چه فرقی می کنه،یه گربه یه چشمش از توی کاسه در اومده!تهش که رسیدم توی خونه به این نتیجه رسیدم دست کم اگه گربه ی خونه امون باشه ما ازش مراقبت می کنیم اگه هیچ جا رو نداشته باشه چی؟ولی بازم نمی تونم بگم از اینکه دیدم گربه روی ایوون نشسته و سالم خر خر می کنه خوشحال نشدم!فکر کنم اگه حس مالکیت به هیچی نداشته باشی خیلی خوبه و از طرفی هم نیست!نمی دونم ...دوست من،کتاب من... خونه ی من... گربه ی من...
گور باباش چه می دونم!اصولن ناظربیرون زندگی بودن کار مزخرفیه که من به انجامش عادت کرده ام!

ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه !

۲ نظر:

Reza Rashid pour گفت...

چند روز پیش اعلامیه ایی توی خیابون رو یه درخت دیدم عکس یه گربۀ گم شده، با یه پاداش قابل توجه که برای یابنده در نظر گرفته شده بود. شاید با این پاداش تعیین شده میشد جهار تا گربه خرید. شاید باید عاشق بود برای درک بعضی چیزا من که نمیدونم.

samaneh گفت...

منم درست نمی دونم مثل اینکه!