۱۳۸۷/۱۰/۵

"می دونی ؟من خیلی دوست دارم"
"منم همینطور عزیزم...خودمو خیلی دوست دارم!"

۸ نظر:

ناشناس گفت...

هه! دیالوگ جالبیه. نکته ی ظریفی داره. نفر دوم از اون آدم هاست که خودشون رو در مرکز جهان می دونن. آدم هایی که جهان بیرون از ذهنشون رو اول از فیلتر ایدئولوژی زورمدارانه شون می گذرونن و بعد بر اون اساس پدیده ها رو می بینن و تحلیل می کنن. یعنی در واقع دنیای ذهنیشون چیزیه غیر از واقعیت بیرون. از دید این آدم ها موجودیت دیگران از جایی شروع می شه که مرز وجود خودشون تموم می شه (یعنی بالاتر از همه نفی آزادی خود؛ یکی دیگه از نشونه های ضدیت قدرت با آزادی و عشق و...!). و البته خیلی وقت ها وجود خودشون رو انقدر بزرگ می دونن که دیگه جایی برای دیگران باقی نمی مونه.

samaneh گفت...

هه هه هه!فکر نمی کردم انقدر آدم بیخودی باشم!(دو نقطه دی!)

ناشناس گفت...

هه ها ها ها! نه اختیار دارین! منظورم خودشون بودن!
از خانوم "د" چه خبر؟ تا حالا هیچ وقت تو عمرم یک هزارم این مقدار هم منتظر یه خانوم نشده بودم!

سین گفت...

آقاي حامد مجبوري اينقدر كس بگي يا مجبورت ميكنن؟

samaneh گفت...

اِ،اِ،پسرا!!!!دعوا نکنین!آقای بدون اسم شما که همیشه آدم مودبی بودین!از شما بعیده!

ناشناس گفت...

قاه قاه قاه!
ببخشید، دست خودم نبود، بعضی وقتا از دیدن حرص خوردن دیگران به طرز وحشیانه ای لذت می برم! سادیسم ندارما! no-name نمی دونی عصبانی می شی چه قدر بانمک می شی! آخه ببینین چه قدرم مودبه می گه "آقای حامد"! قاه قاه!
حالا یه سوال: چرا اینقدر حرص می خوری؟
و یه چیز دیگه: اون تابلویی که دستته، اسمش هست "جیغ"، که 4-5 سال پیش تو روز روشن از موزه دزدیدنش (البته یکی دو سال بعد پیداش کردن)، ولی موضوع مهم اینه که وقتی دزده، تابلو به دست داشته فرار می کرده، یه عابر ازش عکس می گیره! (راست می گم به جان شما! باور نمی کنین، می تونین با یه سرچ ساده تو اینترنت ماجراش رو پیدا کنین!).

ولی پسر جون، تو وبلاگ یه خانوم فمینیست اومدن و اون کلمه ی خاص رو (حالا من تکرارش نمی کنم، چون ما این جا خیلی مودبیم، ناخونامونم می گیریم، دندونامونم مسواک می زنیم!)، به معنی "مزخرف" یا "دری وری" یا "چرت و پرت" یا "چرند و پرند" به کار بردن ، عملی باشه یه مقدار نامتناسب و بی اتیکتانه؟

ولی سمانه خانوم، حالا خودمونیم، ولی فکر می کنم این پدیده هم مثل خیلی پدیده های منحصر به فرد دیگه، فقط در ایران و فرهنگ ملت همیشه در صحنه ی ایران پیدا می شه! یعنی دو نفر نشستن دارن حرف می زنن، یه دفعه یکی می پره وسط صحنه و یه جمله ی فیلسوفانه ی با نمک نامربوط به بحث، پرتاب می کنه و می ره! مثل همین این، و مثل اون خانوم ناشناس (شما می گین آقای ناشناس؟) که پرسید چرا این جا لاس ادبی می زنین. نمی دونین این عبارت چه قدر من رو به اندیشه واداشت! چون تا قبل از این نمی دونستم که لاس زدن به دو بخش ادبی و بی ادبی تقسیم می شه. شاید چون من خودم زیاد آدم مودبی نیستم و از بی ادبی لذت شایانی می برم، نمی دونستم که چیزی به اسم "لاس ادبی" هم وجود داره؛ شاید لاس ادبی رو عده ای از آدمای بسیار مودب جامعه اختراع کردن؛ هان؟ کی می دونه؟

(هه هه! no-name در چه حالی؟)

samaneh گفت...

بله،بله،بچه ها من توصیه می کنم همین جا تمومش کنین این بحثو،بدون اسمم خوبه،آقای حامد من از قولش جواب می دم که دیگه اون زحمت جواب رو نکشه،در ارتباط با بحث لاس ادبی باید بگم،مخالفش لاس بی ادبی نیست،که غیر ادبیه و اون آقای ناشناس هم به عنوان یه ناظر بیرونی که از جریانات درونی من (حداقل )خبر نداره خیلی دور نرفته،چون معمولن قشر یه مقدار روشنفکر تر همچین لاسی دارن که اتفاقن همونطور که گفتم کاربردیم هست!لطفن این قضیه رو همین جا تموم کنین،در مورد آقای بدون اسم هم باید بگم توصیفی که ازشون ارائه دادین اصلن باهاشون هم خونی نداره!

سین گفت...

میدونی آقای حامد جان ، بعد از یه مدت طولانی خوندن به قول خودت "دری وری" هات روی بلاگ سمانه به این نتیجه رسیده م که بهینهایت انسان بی اعتماد به نفسی هستی و بعد از هر چیزی که میبینی دلت میخواد واسه اثبات خودت یه مقدار خیلی خیلی زیادی مزخرف بگی ، نمونه ش همین تابلوی دست من ، میدونی چیه ، آدمهای مثل تو خیلی زیادن نمونه شون تو کافه ها و تئاتر شهر و جاهای مثل اون به وفور پیدا میشن ، که دیدنشون تا حالا باعث نشده من حرص بخورم یا هر چیزی که تو توی ذهنت کوچیکت اومد . بعد اینهمه صغری کبری میخوام بگم که لازم نیست بعد از خوندن یا شنیدن هر چیزی آدم دهنشو باز کنه و حرف بزنه . میدونی که چی میگم ؟
در ضمن اگه تو دو ماهه که نوشته های این خانوم به زعم خودت فمینیست رو میخونی من دو ساله که این کار رو میکنم که البته هیچ دلیلی نداشت بگم فقط در این راستا گفتم که لازم نیست منو به نویسنده ی این بلاگ معرفی کنی خودش به اندازه ی لازم و کافی منو میشناسه ، لا قید بگم که من حداقل از خودم اونجا یه لینک گذاشته م .
یه چیز دیگه ، من کاملن آماده ی شنیدن خیل عظیم افاضاتت بعد از خوندن این کامنت هستم اما بیا و خوبی کن و بیخیال شو ، هرچند اگه تو هم بیخیال نشی من خودم میشم ، مگه اینکه اینبار کُس (ببخشید پرت و پلای)خیلی خیلی بزرگتری بگی که نتونم جلوی خودمو بگیرم .
خوش باشی