۱۳۸۷/۱۰/۲۲

ازنمیدونم چه مقدار از چه چیزی توی وجود هر آدمی لازمه تا اون رو به هر چیز بدبین و از هر چیز نا امید کنه،اما هر چی که هست و به هر مقدار که لازمه باشه ،توی وجود من هست،گاهی که نه،اکثر اوقات همچین وضعی به جونم غالبه،هر وقت هم که توی این شرایط قرار دارم تجسم دقیقی از یه عکس توی کتاب شیمی سال دوم یا سوم دبیرستان میاد توی ذهنم،یه قوطی فلزی که هوای داخلشو تخلیه کردن و مچاله شده،این تصوریه که از خودم دارم!نمی خوام خیلی روده درازی کنم،به هر حال اینجا رو دوس ندارم با این حرفا خیلی به گه بکشم!
نامربوط نوشت؛آره عزیزم تو با اون صورت سیاه سوخته ات احتیاج به یه سایه ی سبز داری که خوب صورتتو لجن مال کنه،بهترین انتخاب!

۳ نظر:

ناشناس گفت...

http://miti55.blogspot.com/2009/01/blog-post_10.html

سین گفت...

از هر چيزي حالا هرقدر كه لازمه هر جا باشه ، به قطع و يقين ميگم كه عنصر بدبيني توي تو بيشتر از هر چيز ديگه اي تو هر جاي ديگه اي هست ، ملتفتِ ضريب ِ نسبت شدي كه ؟ بدبيني توي تو به هر چيزي تو هر جا !

ناشناس گفت...

تو اين شرايط فقط دم نياز است بدون بازدم.
دل و روده ي آدم يكم هوا بخوره بدك نيس!